☺ ☻☺ ☻
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

☺ ☻☺ ☻

سلام دوستان یک ماهی هست من عشقم حسین رویک وب سایت تفریحی داریم کارمیکنیم امیدوارم ازاین وب سایت خوشتون بیاد این وب سایت داریه انجمن جامعه مجازی چت روم بخش تفریحی بخش خبری

و...برای شمادوستان عزیز می باشد.رویه کلمه ورودبه سایت کلیک کنید واردشوید چنان چه کارنکرد ازادرس وب سایت استفاده کنید.

ورودبه وب سایت تفریحی ریحانه

www.r-ha.ir




tags:وب سایت تفریحی ریحانه
یادداشت ثابت - یکشنبه 93/6/31 | 10:59 صبح | reyhaneh... | نظر

 

برگــرد...
       چمــدان هایمــان اشتــباه شــــد...!!
دلـم را بــه جای خـــاطراتت بردیـــــ...!!

 

 

منکــه قــرار نبــود بگــم«دوستتــ دارم»
امــان از ایــن چشــمهای دهــن لــق بــی آبــرو!!

 

 

میــان آن هــمه «الــف» و «ب» دبســتانــ
آنــچه واقــعیت داشــت خــط فاصــله هــا بــود...

 

 

خــدا یــا آدم خلــق کــردی یــا تخــم مرغـ؟؟؟
چــرا همــه تــو زرد از آب در میــانــ...؟!!

 

 

 

 

روی سنــگ قبــرم بنــویســ....
اولیــن بــاری نبــود کــه مــردمــ....

 

تــو روزگــار رفــته ببــین چــی سهــم مــا شــد
از عــاشقیـ...تبــاهیــ                     از دوســتیـ...شکســتـ
از زنــدگیـ...مصیــبتـ                        از ســادگیـ...خیانــتـ  


 

 

 

 


یادداشت ثابت - یکشنبه 93/3/5 | 11:16 صبح | reyhaneh... | نظر

 

استـــــاد ... صــــــدامو داری؟؟؟؟...
به احتـــرامت هیچوقت حتی مـــــــــن
....
نداشتم به عمـــــت کـاری
...
انــــداختــیم، با این کـــه میدونستــی
...
تــــرم آخــــرم و تــو این ترم نـــی اون حســــی
که تو تــــرم اول بود و هـــــست
...
شــــایـــد از اولشـــم مـــــن بودم که
نـــباید برمیداشتم با تـــــو درس
...
رو هـــمه حضــورهام ، بستـی چطور چشاتـــو ؟
هــــــــیس هیچی نگـــو فقـط ببر صداتــــو
!
ببیـــــن چه دپرســـــم ! ببین چــــه بــی حسم
!
مجمـــــوعــــه کل واحدام به 40 هـــــم نمیرســــن
!
.

.

.

: گویا استاد کم نیاورده و جواب آرمین رو داده
.
.
.

:استاد
چقدر استرس داری تو آروم باش ، بیخیال نمره و
واحدهاش
یه سری مشکیت ، هنوز توی برگه هات هست ، که
کنار میام من با اون نقصاش
نه نمیذارم کمشه نمرت من
با کاستیایی این برگه ات ، کنار میام و با تو هستم
به کسی نمیدم ، کم نمره اصا
.
.

.
:آرمین هم که هیچ رقمه از رو نمیره ، جواب
نهاییش به استاد
دیووونه !!... اگه نمره ندی دلخوشی برام نمیمونه ه
ه ه
اینو بدون هیچکی مث ِ من درساشو نمیخونه ،
نمیخونه ه ه
..
.
.

اینم یاس بود تو کلاس
 :سخته درسم ، رسیده وقت رفتن...
سر امتحانی که میدونم تهش ردم
!
حس میکردم حرفای استاد با خرخوناشه
!
اونجا بود که فهمیدم این قصه اویشه
. . .
وقت امتحانو خراب کردن برگمه
تو خودت میدونی که خراب کردم ، الکی جو نده
!
حرفای خانوادمم که نمک زخممه
تنها دلخوشیمم ترم های بعدمه
و باز منمو حسرت یه نمره ی بیست
!
که استاد بنویسه گوشه ی لیست
. . .
میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم
. . .
دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست
. . .
تو که میدونستی دانشجوی ترم آخرتم
بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم
!!!!!!!!!!...

 


یادداشت ثابت - جمعه 93/3/3 | 2:41 عصر | reyhaneh... | نظر

وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشید که عمیقا غمگینه .  

وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشید که تنهاست.

وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشید که رازی رو حفظ میکنه.

وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه.

وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره.

وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره.

اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره

 

 

 


یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/3/2 | 4:26 عصر | reyhaneh... | نظر

لبخند زدن خیلی راحت تره
تا بخوای به همه
توضیح بدی چرا
حالت خوب نیست ...



یادداشت ثابت - یکشنبه 93/2/29 | 12:4 عصر | reyhaneh... | نظر

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم...

که با هر بار تراشیده شدن،کوچک و کوچکتر میشود...

ولی پدر..........

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خ به ابرو نمی آورد و خیلی سخت تر از این حرفاست...

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویدسد...

(به سلامتی همه ی مادر ها و پدر ها)


یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/23 | 6:20 عصر | reyhaneh... | نظر

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی.
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی!
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صبحانمو آماده کردی و برام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی گفتی بهتره عجله کنی ، داره دیرت می شه.
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم، بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری بعد از کارت زود بیا خونه!
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم، تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درسها به بچه مون کمک کنی.
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خندیدی!
وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی.
وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم، در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم، من نامه های عاشقانه ات رو که پنجاه سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود!
وقتی که 80 سالت شد، این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری، نتونستم چیزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد،
اون روز بهترین روز زندگی من بود، چون تو هم گفتی که منو دوست داری!

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه مندی
و چقدر در زندگی برایش ارزش قائلی...
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید!


یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 6:34 عصر | reyhaneh... | نظر

کاش بودی و می دیدی اشک تنهایی ام چگونه به من گفت

چی گفت؟

درِِِِِِ گوش من گفت.

چی گفت؟

خودش به من گفت.

چی گفت؟

گفت به گلا دست نزنیم.نه نه نه نمیزنیم

شاخه هاشونو نکنیم نه نه نه نمیکنیم......تبسم


یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 6:33 عصر | reyhaneh... | نظر

 05200000پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم 05200000


 05200000وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت 05200000


 05200000به عمــــق آغوشـــتسقـــوط میکنــــم 05200000


 05200000چـــه سقــــوطدلنشینــــے 05200000


 05200000راستــــے 05200000


 05200000میدانستــــے پــــــــــــــرواز  05200000

 

 05200000را تـــو یـــادم دادے05200000

 



tags:پرواز-مطلب عاشقانه
یادداشت ثابت - جمعه 93/2/6 | 10:58 صبح | reyhaneh... | نظر
دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

پسر گفت : نه ، نیستی

دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟

پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم

دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟

پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم

دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش میکرد

اما پسر دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد... 




tags:عاشقانه-داستان عاشقانه و احساسی
یادداشت ثابت - شنبه 93/1/17 | 2:24 عصر | reyhaneh... | نظر
   1   2   3   4   5   >>   >
کاوش جاب


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه


وب سایت تفریحی ریحانه

وب سایت تفریحی ریحانه

هدایت به بالا

کد هدایت به بالا

هدایت به بالا