☺ ☻☺ ☻
دو بیمار در یک اتاق بستری بودند.........
یکی از آن ها تختش کنار تنها پنجره ی اتاق بود و میتوانست از پنجره بیرون را نگاه کند آن یکی تختش گوشه ی دیوار بود.
آن ها هروز باهم صحبت میکردن و آن بیمار که تختش نزدیک به پنجره بود چیزهایی که میدید را برای بیمار دیگر تعریف میکرد و و هم روحیه اش تازه میشد.
بیمار دیگر چشم هایش را میبست و تصویر بیرون از پنجره را میدید...
بیماری که نزدیک به پنجره بود مرد.
بیمار دیگر ناراحت شد . از پرستار ها خواست تا تختش را به کنار پنجره ببرند.
پرستار ها قبول کردند بیمار به زحمت نشست و وقتی از پنجره به بیرون نگاه میکرد دیوار بلندی را دید .
او به پرستار گفت که دوستش هر روز از پنجره به بیرون نگاه میکرد و برایش چیز هایی که میدید را تعریف میکرد
پرستار گفت آن بیمار نابینا بوده و نمیتوانست چیزی ببیند...
8 بهشت
یادداشت ثابت - یکشنبه 92/8/20 | 3:25 عصر | reyhaneh... | نظر